ایران ممالیکی محروسه سینده مختلیف دیل و مدنیتلرین  آرادان گئتمه سینه اوخشاماق، یوخسا فارس دیلینه وئریلمیش قاتیللیک داورانیشلاری قوتلاماق*؟

 

فارس دیلی نین بوگون ایران ممالیکی محروسه سینده فارس اولمایان دیل و مدنیتلری یوخا چیخارماق اوچون بیر قاتیللیک ملزمه سینه دؤنوشدوگو آرتیق بیر چوخلارینا آیدین اولماسینا باخمایاراق فارس مدنیت راسیستلری و ایستعمارچیلاری بو دیلی ایران ممالیکی محروسه سی نین فارس اولمایان توپلوملارینا دا بیر آنا دیلی کیمی تقدیم ائتمگه چالیشارلار. بو ذاتلاردان بیری ده هیوا مسیح ایمضاسی ایله کروبی باشچیلیق ائتدیگی "اعتماد" گونده لیگی نین ادبیات بؤلومونده یاییلمیش یازی ساییلار(1). بو یازی فارس راسیستلری نین کؤنلونجه اولدوغو اوچون اونلارین "روزنامک" آدلی سیته ده ده یاییلمیش(1.1).  یئری گلمیشکن بو یازی نین بعضی بؤلوملرینی بیرلیکده گؤزدن کئچیرمگه چالیشاق، اوخویوروق:

 

".... زبان مادری ما از قرن ها پیش می خندد، می بالد، افتخار می کند، افتخار می آفریند، بزرگی و عظمت می بخشد، انسان ها و اندیشه های والا تولید می کند و حالا مدتی است که می گرید، مدتی است که تنها است، در کاغذ روزنامه یی مچاله می شود، گاه در برابر زبان های خارجی تحقیر می شود و... اما همچنان صبور، عرق ریزان و آهسته، در حال بازتولید خود است. حتی زیر سم اسبان زبان های مسلطی چون زبان انگلیسی که از هر کوچه و خیابانی، از هر اداره یی و خانه یی، از هر کیف و کتاب و موبایلی، می گذرد. کاش می شد، این سخن احمد شاملو را بر طاق ایران می نوشتند؛ «برو و زبان فارسی را یاد بگیر. فکر نکنیم چون زبان مادری مان فارسی است، آن را خوب می شناسیم.»"(1)

آشاغیدا گؤره جگیمیز دک ایران ممالیکی محروسه سینده کی ائتنوسلار اوچون مؤللیف اوسته آنادیلی (زبان مادری) دئدیکده بوگون قاتیللیک یوکوملوگونو (وظیفه

 سینی) اوستلنمیش "فارسچا"نی نظرده توتار. بونون ترسینه هرکسین دیل و مدنیتی اؤزونه اؤنملی اولدوغو کیمی فارس دیل و مدنیتی ده فارسلار اوچون اولدوقجا اؤنملی بیر مسئله دیر. دئمک، کیمسه نین خوشونا گلیب گلمه دیگینه باخمایاراق دونیا دؤلتلری آراسیندا بیرینجی سیاست دیلی اولان اینگلیسجه نین قارشیسیندا فارسچانین تحقیر اولدوغونو گؤرن و بو دوغرولتودا دوشونن ذاتلار ذاتلار نه دنسه ایران ممالیکی محروسه سینده فارس اولمایان ائتنوسلارین دیل و مدنیتلرینی تحقیر ائدر (2) و فارس حاکیمیتی ده اؤز یازدیغی یاسا و قانونلارینا عمل ائتمه یه رک فارس اولمایان ائتنوسلارین آیدینلارینی اؤز دیللرینده یازیب اوخوما ایستکلرینه گؤره توتساق، ایشکنجه و اؤلوم ایله قورخوتماقلا جاوابلاماغا چالیشار؟ بو مسئله و داورانیشلارین آدینی ایستعمارچیلیق و تمامیتچیلیک سیاستیندن باشقا داها نه قویماق اولار؟ هیوا مسیح ایمضاسی ایله یازیلمیش یازدا گئنه اوخویوروق:

".... به قول آن بزرگ؛ «زبان ما برخلاف ادعا یا تصور بسیاری کسان، از پراستعدادترین زبان ها در دنیا است و نه تنها برای بیان مفاهیم تازه دنیای امروز نیازی به به کار بردن واژه های غربی ندارد، بلکه با بهره جویی از قواعد موجود آن- و نه کند و کاو در کتاب های کهن و جست وجوی لغات فراموش شده- می تواند تا فراسوی نیاز گسترش یابد- بهانه نداشتن واژه های لازم برای مفاهیم تازه دانش امروز، پرده یی رسوا است که بر بی اطلاعی خود از زبان مادری خویش می کشیم.»"(1).

اوسته گؤروندوگو کیمی مؤللیف باشقالاری نین دوشونجه و فیکیرلرینه سیغیناراق فارسچانین یتنک و باشاریغینی نظرده توتار. فارسچا ساده اگلم و فعل باخیمیندان فقیر و اؤزللیکله "متعدی فعل (kausative Verben)" اولدوقچا ضعیف بیر دیل ساییلار. بو مسئله نی سیاست ایله اوغراشمایان فارس دیل خادیملری ده دورمادان وورقولایار. بو آرادا محمد رضا باطنی ذات عالی نین بیر فارس حیرانی و فارس اوزمانی (دیلچیسی) اولاراق گؤروشلری دیققت چکیجیدیر:

"یکی از ویژگی های زبان، زایایی یا خلاقیت آن است. ... بحث ما دراینجا به خلاقیت یا زایایی در واژگان زبان محدود می شود. زایایی واژگانی به اهل زبان امکان می دهد تا همراه با تغییراتی که در جامعهً آنها رخ می دهد واژه های تازه بسازند و کارایی زبان خود را با نیازمندی های خود متناسب گردانند. از نظر زبانشناختی، زایایی واژگانی به مبحث اشتقاق یا واژه سازی مربوط می شود ( ازاین پس" زایایی" به کار می بریم به جای زایایی واژگانی ). اشتقاق یعنی اینکه ما بتوانیم از اسم یا صفت فعل بسازیم. از فعل اسم یا صفت بسازیم و مانند آن. با اندکی تسامح می توان گفت اشتقاق یعنی گذر از یک مقولهً دستوری به مقولهً دیگر. بنابراین، اگر بخواهیم به میزان زایایی یک زبان پی ببریم و احتمالا آن را با زایایی زبان های دیگر مقایسه کنیم، باید ببینیم در آن زبان با چه درجه از سهولت می توان از یک مقولهً دستوری به مقولهً دیگر رفت. از میان تغییرات اشتقاقی گوناگون، آنکه از همه مهم تر است گذر از مقولهً اسم یا صفت به مقولهً فعل است، یا به بیان ساده تر، ساختن فعل از اسم و صفت است. دلیل این امر آن است که فعل خود از زایایی زیادی برخوردار است و می توان از آن مشتق های دیگری به دست آورد. مثلا" در زبان انگلیسی از ion " یون" که اسمی است از اصطلاحات فیزیک و شیمی فعل می سازند و سپس از آن مشتق های دیگر به ترتیب زیر به دست می آورند: ion ionizable، ionize ionizability، ionized ionization ، ionizing ionizer  ، و سپس از راه ترکیب این مشتق ها با واژه های دیگر اصطلاحات جدیدی می سازند: ionization chamber، ionization energy ، ionization potential ، ionization track ، ionizing radiation ، ionized gas . به طوری که می بینیم، پس از اینکه ion با استفاده از پسوند ize به فعل تبدیل شد می تواند منشاء هفت مشتق یا واژهً جدید باشد که خود می توانند با واژه های دیگر ترکیب شوند و شش اصطلاح جدید بسازند که جمعا ۱۳ واژه و ترکیب می شود، واین به هیچ وجه پایان زایایی فعل ionize نیست. اما ببینیم در زبان فارسی وضع چگونه است: ۱- در فارسی فقط فعل های ساده یا بسیط هستند که زایایی دارند، یعنی می توان از آنها مشتق به دست آورد. ۲ - در فارسی امروز دیگر فعل ساده ساخته نمی شود، یعنی نمی توان به طور عادی از اسم یا صفت فعل ساخت. ۳ - شمار فعل های ساده ای که زایایی دارند و از گذشته به ما رسیده اند بسیار اندک است. ۴ - از این شمار اندک نیز بسیاری در حال از بین رفتن و متروک شدن هستند، و جای خود را به فعل های مرکب می دهند. ولی فعل های مرکب عقیم هستند و نمی توان از آنها مشتق به دست آورد. ۵ - از "مصدرهای جعلی" فارسی، چه آنها که از اسم های فارسی ساخته شده اند و چه آنها که از واژه های عربی ساخته شده اند، مشتق به دست نمی آید. به بیان دیگر، مصدرهای جعلی زایایی ندارند. ۶ - نتیجه: زبان فارسی، در وضع فعلی برای برآوردن نیازهای روزمرهً مردم با مشکلی مواجه نیست، ولی برای واژه سازی علمی از زایایی لازم برخوردار نیست و نمی تواند یک زبان علمی باشد"(3).

اوسته کی گؤروشلرده محمدرضا باطنی فارس ایستعمارچیلاری و فارس مدنیت راسیستلری نین  اساسسیز فارسلیق اوزره توخودوقلاری یالانلاری سؤکولموش مقامدا یئر آلار. بو شیادلارین یالانلاری داها دا آچیقلیغا قاویشسین دئیه گئنه ده محمدرضا باطنی نین گؤروشلرینه اوسته ایشاره ائتدیگیمیز ساده اگلم و فعل اوزره دیققت یئتیرمک یئرلی اولاردی دئیه دوشونوروک:

"... در زبان فارسی متداول فعل مرکب " نشان دادن " جانشین معنی متعدی آن شده و فعل های مرکب " به نظر آمدن " و " به نظر رسیدن " نیز جانشین معنی لازم آن شده اند. ولی این فعل های مرکب عقیم هستند و هیچ مشتقی از آنها به دست نمی آید. به بیان دیگر، اگر ما فعل سادهً "نمودن" را از اول نداشتیم و از همان آغاز این فعل های مرکب به جای آن به کار رفته بودند، امروزه هیچ یک از مشتق هایی که در بالا برشمردیم در فارسی وجود نداشت ( ۱ ). به عنوان مثال دیگر می توان "فریفتن" و "فریب دادن" را مقایسه کرد. از "فریفتن" که مصدری ساده یا بسیط است می توان مشتق هایی به دست آورد: فریفته، فریفتگی، فریب، فریبا، فریبایی، فریینده، فریبندگی. ولی از "فریب دادن" که مصدری مرکب است مشتقی به دست نمی آید. "فریفتن" در گذشته به صورت لازم و متعدی هر دو به کار می رفته است. ولی امروزه معنی لازم خود را بکلی از دست داده است و در معنی متعدی نیز کاربرد زیادی ندارد. بسامد یا فراوانی کاربرد " فریب دادن" از " فریفتن" بسیار بیشتر است، و اگر روند تبدیل فعل های ساده به مرکب همچنان ادامه یابد در آینده جانشین بلامنازع " فریفتن " خواهد شد. ۲- در فارسی امروز دیگر فعل ساده ساخته نمی شود، یعنی به طور عادی نمی توان از اسم یا صفت فعل ساخت. زبان فارسی به ساختن فعل های مرکب گرایش دارد و برای مفاهیم تازه نیز از همین الگو استفاده می کند. ذکر چند مثال موضوع را روشن خواهد ساخت. در انگلیسی از television فعل televise و در فرانسه فعلteleviser را ساخته اند. درعربی هم از آن فعل می سازند و می گویند تلفز، یتلفز. اما ما در فارسی می گوییم " از تلویزیون پخش کرد". در انگلیسی واژهً telephone را به صورت فعل هم به کار می برند. در فرانسه نیز از آن فعل telephoner را ساخته اند. در عربی هم از آن فعل می سازند و می گویند تلفن، یتلفن. اما ما در فارسی از فعل مرکب " تلفن کردن " استفاده می کنیم. در انگلیسی از واژهً philosophy " فلسفه" فعل Philosophize و در فرانسه از philosophie فعلphilosopher را ساخته اند. در عربی هم از فلسفه فعل می سازند و می گویند تفلسف، یتفلسف. اما ما در فارسی اگر مورد قبول واقع شود، می گوییم " فلسفه پرداختن" یا "به فلسفه پرداختن". وقتی دکتر محمود هومن مصدر " فلسفیدن" را ساخت و در نوشته های فلسفی خود به کار برد، مورد پسند قرار نگرفت و آن را " دور از ذوق سلیم" دانستند. در انگلیسی از صفت polar فعل polarize و در فرانسه از صفت polaire فعل Polarizer را ساخته اند. در عربی نیز از قطب فعل می سازند و می گویند استقطب، یستقطب. ولی ما ترجیح می دهیم بگوییم " قطبی کردن" و مصدر " قطبیدن" را جعلی و مشتقات آن را "جعلیات" می دانیم. در انگلیسی از iodine "ید" فعل iodize و در فرانسه از iode فعل ioder را ساخته اند. در عربی نیز از آن فعل می سازند و می گویند یود، ییود. ولی ما در فارسی ترجیح می دهیم بگوییم "با ید معالجه کردن" یا "ید زدن به". ... ۳- شمار فعل های ساده ای که زایایی دارند واز گذشته به ما رسیده اند بسیار اندک است. آقای دکتر خانلری در کتاب تاریخ زبان فارسی فهرست افعال ساده را "اعم از آنچه در متن ها مکرر آمده است و آنچه در زبان محاورهً امروز به کار می رود " به دست داده است. در این فهرست فقط ۲۷۷ فعل وجود دارد. اما یک نگاه گذرا به فهرست مزبور نشان می دهد که تعداد زیادی از افعال درج شده نه در گفتار امروز به کار می روند و نه در نوشتار. فعل هایی از این قبیل: غارتیدن، آهیختن، اوباشتن، بسودن، چمیدن، خستن، خلیدن، سپوختن، زاریدن، سگالیدن، شکفتن، گساردن، کفیدن، طوفیدن، مولیدن، گرازیدن، موییدن، خوفیدن، و تعداد کثیری دیگر. در واقع تعداد فعل های سادهً فارسی که فعال هستند، یعنی در گفتار و نوشتار به کار می روند، از رقم ۲۷۷ بسیار کمتر است. در سه بررسی جداگانه که سه دانشجوی رشتهً زبانشناسی در دورهً تحصیل شان در گروه زبانشناسی دانشگاه تهران انجام داده اند و فعل های ساده را از متن گفتار و نوشتار روزمره استخراج کرده اند، بالاترین رقم ۱۱۵ بوده است. با افزودن فعل هایی که بسامد آن ها کمتر است، ولی هنوز در نوشتا ر به کار می روند این رقم بین ۱۵۰ و ۲۰۰ قرار می گیرد؛ یعنی در زبان فارسی حد اکثر ۲۰۰ فعل سادهً فعال وجود دارد که از آنها می توان مشتق به دست آورد! دکتر خانلری پس از ذکر شمار اندک فعل های سادهً فارسی، در پانوشت صفحه ۲۵۸ همان اثر می نویسد: "مقایسه شود با شمارهً فعل ها در زبان فرانسوی که به ۴۱۶۰ تخمین شده است." در زبان انگلیسی که گذر از مقولهً اسم به فعل بسیار آسان است و بسیار فراوان نیز رخ می دهد،‌ تعداد فعل های ساده و زایا بسیار بیشتر است. من با مراجعه به فرهنگ انگلیسی Random House توانستم در بین واژه هایی که با پیشوند tele ساخته شده اند و فقط ۵/۱ صفحه از ۲۲۱۴ صفحهً این فرهنگ را تشکیل می دهند، ۱۶ فعل ساده پیدا کنم که همه دارای مشتقات خاص خود هستند. اگر این نمونه برداری "مشتی نمونهً خروار" باشد، ‌در این صورت می توان گفت در فرهنگ مزبور در حدود ۲۳۰۰۰ فعل ساده وجود دارد. اینکه فعل های ساده در فارسی کم اند و به تدریج جای خود را به فعل های مرکب می دهند توجه دیگران را نیز جلب کرده است. محمد رضا عادل در مقاله ای با عنوان "فعل در زبان فارسی" در شمارهً بهار و تابستان ۱۳۶۷ رشد: آموزش ادب فارسی، چنین می نویسند: "همان گونه که گفته شد، افعال ساده روز به روز روی به کاهش دارد و استعمال افعال مرکب فزونی می یابد. این امر تا بدان پایه است که گاه در چند جملهً متوالی نشانی از فعل ساده نیست..." و نمونه هایی نیز در تایید گفته خود ارائه می کنند. یک نمونه برداری از فعل های مرکب، فراوانی کاربرد آنها را در زبان فارسی نشان می دهد. در این پژوهش تقریبا سه هزار فعل مرکب به دست آمده است که از این تعداد، ۱۰۵۶ فعل آن با " کردن " ساخته شده اند مانند: آزمایش کردن، گود کردن، نامزد کردن و غیره. ۴- از این شمار اندک فعل های فارسی که به ما رسیده اند نیز بسیاری در حال از بین رفتن هستند، و جای خود را به فعل های مرکب می دهند. ولی فعل های مرکب عقیم هستند و نمی توان از آنها مشتق به دست آورد. قبلا گفتیم که فعل " نمودن " در حالت متعدی جای خود را به " نشان دادن " و در حالت لازم به " به نظر آمدن " و " به نظر رسیدن " داده است، که همه فعل های مرکب عقیم هستند. نیز گفتیم که در برابر فعل سادهً " فریفتن "فعل مرکب" فریب دادن " و " گول زدن " قرار دارند که کاربرد آنها بسیار بیشتر از " فریفتن " است و احتمال دارد در آینده این فعل ساده را بکلی از میدان به در کنند و جانشین آن گردند. در اینجا به چند نمونهً دیگر اشاره می کنیم. فعل "شایستن" امروز بکلی از بین رفته و جای خود را به "شایسته بودن" داده است. مشتق های " شایسته "، " شایستگی "، " شایان " و " شاید" بازماندهً روزگار زایایی این فعل هستند. فعل " بایستن " بکلی از بین رفته و جای خود را به فعل های مرکب " لازم بودن"، " واجب بودن " و نظایر آن داده است. " باید " ( و صورت های دیگر آن مانند " بایستی " و غیره ) و " بایسته " تنها بازماندگان این فعل هستند. فعل " خشکیدن " و متعدی آن " خشکاندن " بسیار کم و در بعضی از لهجه ها به کار می روند، و فعل های مرکب " خشک شدن " و " خشک کردن‌" جانشین آنها شده اند. واژه های " خشک " ، " خشکه " و " خشکی " مشتق های بازماندهً این فعل هستند. فعل " گریستن " بسیار کم به کار می رود و جای خود را به " گریه کردن " داده است، و صورت متعدی آن " گریاندن " نیز جایش را به " به گریه انداختن" واگذار کرده است. واژه های " گریان " و " گریه " تنها مشتق های بازمانده از فعل " گریستن " هستند. " آمیختن " تقریبا از استعمال افتاده است. معنی لازم آن بکلی از بین رفته و در معنی متعدی هم جای خود را به " مخلوط کردن " یا " قاتی کردن " داده است. واژه های " آمیزش " و " آمیزه " تنها مشتق هایی هستند که از این فعل باقی مانده اند. فعل " نگریستن " از استعمال افتاده و جای خود را به " نگاه کردن " و " مشاهده کردن " داده است. صورت های " نگران "، " نگرانی " و " نگرش " مشتقات رایج این فعل هستند که باقی مانده اند. " شتافتن " دیگر به کار نمی رود و جای خود را به " عجله کردن"، " شتاب کردن"، " با شتاب رفتن " و مانند آن داده است، ‌و "شتاب" و " شتابان " مشتق های بازماندهً آن هستند. ... کاربرد فعل های ترکیبی در فارسی کهن رایج شده و با گذشت زمان شتاب بیشتری گرفته است. آقای دکتر علی اشرف صادقی می نویسند: "این گرایش در دوره های بعد بسیار زیادتر شده... " و نیز " به نظر می رسد که زبان فارسی هنوز در مسیر این تحول پیش می رود. شاید امروز دیگرنتوان افعال مختوم به " ئیدن " را با قاعده شمرد، چه دیگر هیچ فعل جدیدی به این صورت ساخته نمی شود. برعکس، ساختن افعال گروهی با " کردن"، "زدن" و جز آن بسیار شایع است: تلفن کردن ( زدن )، تلگراف کردن ( زدن )، پست کردن و غیره. ". ... آنچه برای بحث ما مهم است این است که از فعل های تبدیلی، چه آنها که از واژه های فارسی ساخته شده اند و چه آنها که از اصل عربی هستند، مشتق به دست نمی آید. این فعل ها، با آنکه ساده هستند، زایایی ندارند و جز معدودی که از آنها به اصطلاح "اسم مصدر شینی" ساخته شده است ( مانند: چرخش، غرش، رنجش ) بقیه مشتقی ندارند یا به ندرت مشتقی از آنها رایج شده است. به بیان دیگر، فعل های تبدیلی نیز مانند فعل های مرکب عقیم هستند"(3).

اوسته کی بؤلومده مؤللیف فارس دیلی اوزره باشقا دوشونجه و گؤروش صاحابلاریندان آلینتی سرگیلمکله فارس ایستعمارچیلیغی نین فارس اولمایان ائتنوسلار اوچون "میللی دیل" دئیه تحمیل اولان دیلین پتنگینی بیر پولک کیمی پارتلاداراق یالانچی فارس پهلوانلیغینی داها دا گولونج مقاما دوشورموش گؤرونر. بونلارا باخمایاراق دیلی سیاسته آلت ائتمگه چالیشان یالانچی سؤز پهلوانلاری سامان چؤپوندن داغ دوزتمگه دوشونه رک ایران ممالیکی محروسه سینده کی توپلوملاری میللی بیلینج باخیمیندان تحمیق ائتمگه چالیشارلار. بو دوغرولتودا هیوا مسیح ایمضاسی ایله یازیلمیش یازیدا گئنه ده اوخویوروق:

" زبان تنها چیزی است که تا پایان عمر در روح انسان نشست کرده و باقی می ماند در حالی که به انسان آزادی می بخشد، ذهن را باز و جهانی نو در برابر او پدید می آورد. و بار این همه به دوش کلمه است که ابزار زبان است، و کلمه خون زبان است که راز تبار انسان را آشکار می کند. ... سرنوشت زبان به تعهد و احترام کاربران آن بستگی تام دارد، وگرنه از بین می رود عین ده ها زبان، که در هر سال فراموش می شود."(1).

اوسته مؤللیف و بیر چوخ فارس عوامفریلری کیمی دیلی وسیله (ابزار) سایدیقلارینا باخمایاراق بیلیم دونیاسیندا "دیل" ایشلکلی (fuktionel) بیر قوروم (مؤسسه) و سیستیم ساییلار. دیل بیر ایشلک قوروم و سیستیم اولاراق بوتون قوروملارین اولوشماسینا اولاناق (ایمکان) یارادار، اؤرنک اولاراق: ائولنمه، حقوق، دؤلت و ساییره. دیلچی  Saussure Ferdinand de گؤره دیل موختلیف شئی و دئییملری (اصطلاحلاری) بیربیرلریندن آییرد ائتمک اوچون بیلگی وئرر. دیلسیز ایستر بیر شئیی و دئییمی (اصطلاحی) باشا دوشمک آچیسیندان مجازی یئر و مکان سؤز قونوسو اولسون، ایسترسه ده منطیق باخیمیندان بعضی دئییم و دوشونجه ایچریکلرینی باشا دوشمک آنلام (معنی) زمینه سی اولوشدورماق اولاناقسیز و امکانسیزدیر(4). مؤللیفین دیل اینسانا آزادلیق وئرر موضوعسونا گلدیکده فارس اولمایان اینسانلاری فارس ایستعمارچیلیغدا دیل توتساغی ائتمکله بو انسانلار نئجه آزاد اولابیلر؟ اوسته گؤروندوگو کیمی فارس ایستعمارچیلاری دیل مقوله سینه ده راسیستلیک دونو گئیدیره رک فارس اولمایان ائتنوسلاری فارس ائتمکله اونلاری دیلده کی فارسچا کلمه لر ایله دونیا ایجتماعیتینه فارس نژاد (تبار) سرگیلمک ایسترلر. قیسا سؤز ایله دئییلرسه، سؤزجوک و کلمه دیلین قانی و انسانین نژادی دئییل، کلمه لر دیلین بیر ملزمه سی ساییلار. دیل بو ملزمه لری بیر سیستیم ایچریسینده یؤنه ته رک انسانلار و توپلوملارین بیربیرلرینی آنلاییب، باشا دوشمکلرینه اولاناق ساغلار (یارادار). هیوا مسیح ایمضاسی ایله یازیلمیش یازیدا گئنه اوخویوروق:

"... هیچ زبانی نمی تواند روح مردم بختیاری یا بلوچ، آذری، کرمانج، گیلک یا فارس (زبان) را به تصویر بکشد، مگر زبان خود آن مردم، یعنی زبان مادری شان. اما همین زبان ها، به دلیل همزیستی پایه های مشترک در زبان معیار یا رسمی، یعنی فارسی، قادر است خود را بازسازی کند، با همه مردم ایران ارتباط برقرار کند و هویتی نو و ملی پیدا کرده، برای همیشه باقی بماند. بنابراین، سرنوشت یک زبان، علاوه بر احترام به آن، به مصرف کنندگان آن بستگی تام و جدی دارد. هیچ زبانی نمی تواند در تاریخ ادامه یابد مگر آنکه نگذارد بنیادهایش دچار تفرقه و فروپاشی شود. فروپاشی زبان مادری در هر انسانی، سرآغاز فروپاشی دیگر زبان های زنده سرزمین خود است. اگر دریابیم که بین زبان های یک ملت، اختلاف ها، گاه فقط در «تلفظ» است آنگاه به اهمیت زبان مادری و پاسداری از آن پی خواهیم برد. زبان مادری نیز لزوماً زبانی نیست که فقط از طریق تکلم یا آموزه های پدر و مادر، می آموزیم، بلکه زبانی است که در مام وطن، از دیرباز زنده و پویا بوده و به ما هویت بخشیده است. زبان مادری ایرانیان پارسی است که از خاندان زبان های هند/ اروپایی است"(1).

اوسته مؤللیف زینب – کبری، زینب – کبری ائتدیکدن سونرا ایران ممالیکی محروسه سینده اوچ بیربیرلریندن آیری دیل قوروپلارینی (تورک، سامی و ایران دیل قوروپلارینی) فارسلیغا تقدیم ائتمیش مقامدا یئر آلار. دئمک، بو گؤروشلرده ایران ممالیکی محروسه سینده کی ائتنوسلارین آزادلیغی فارس ایستعمارچیلیغینی گؤزو باغلی قبول ائده رک قاتیللیک یوکومونو (وظیفه سینی) اوستلنمیش فارس دیلی واسیطه سی ایله اؤز دیل و مدنیتینی اؤلومه تاپشیراجاقلار دئیه دوشونولموش بیر مقوله ساییلار. هیوا مسیح ایمضاسی ایله "اعتماد روزنامه" سیندن گئنه ده اوخویوروق:

"... . ایران امروز الگوی کوچک و لوح فشرده یی از همزیستی زبانی فارسی و دیگر اقوام و فرهنگ های ایرانی در یک نقشه و جغرافیایی دور به نام امپراتوری ایران با پادشاهی کوروش کبیر است. همین الگوی تاریخی است که باعث تداوم، یکپارچگی دل و ذهن مردم این آب و خاک می شود. همه آحاد این سرزمین عزیز، ایران را دوست می دارند، حتی پیش از هر باور دیگری، نخست ایران و تمامیت ارضی آن برایشان مهم است. خاصه زبان مادری شان در خانه، کوچه، خیابان، ولایت، شهر و این همه را در این مرز و بوم و در همزیستی با زبان فارسی متجلی و پاسداری می کنند"(1).

اوسته گؤروندوگو کیمی فارس مدنیت راسیستلری نین آدلاری قولاقلارینا چاتمیش مقامدا یئر آلار. اونلار ایران ممالیکی محروسه سینده کی ائتنوسلارینی تاریخلرینی سیلمگه چالیشاراق پهلویلر زامانی پول واسیطه سی ایله خاریجده یالان اساسلی یازیلمیش بوش سؤزلری تاریخ دئیه فارس اولمایان ائتنوسلارا سیریماغا چالیشارلار. "تمامیت ارضی" مقوله سی حاکیم اولان نیظام و اینتیظام مقوله سی ساییلار. مؤللیفین بو هذیانلارینا باخمایاراق فارس ایستعمارچیلیغی آلتیندا اینیلده گن ائتنوسلار هر باخیمدان آزاد اولمالارینی و انسان کیمی اؤز دیل و مدنیتلرینی یاشاتمالارینی و فارس ایستعمارچیلیغیی و تمامیتچیلیگینی دیزه چؤکورمک آرزوسو ایله دؤیوشه رک ایشکنجه و توتساق ائدیلیرلر دئیه دورمادان قورتولوش یولوموزو داوام ائتمه لی ییک.

قورتولوش عصریدیر بیزیم بو عصیر --- ایندی توتساقلار دا بندینی کسیر.

فارس تمامیتچیسی هیوا مسیح ایمضاسی ایله یازیر:

"...  راست گفته است هاینریش بل؛ بهترین راه تعلق داشتن به یک ملت، نوشتن به زبان آن ملت است و ما می افزاییم اندیشیدن و فکر کردن به زبان آن ملت. اما وقتی زبان فارسی یا بهتر است بگویم زبان مادری در برخی لایه های اجتماعی به فرزندان منتقل نمی شود، ... در این صورت با دوره ناامیدکننده یی به نام دوره زبان کشی روبه رو شده ایم و البته دوره جنگ زبان ها". دوباره به خود بیاییم و زبان مادری مان را ارج نهیم و به آن احترام بگذاریم و مقدس اش بشماریم. چه بسا زبان مادری/ فارسی، معبد قدسی این روزگار باشد.... این مقاله روز 7 آبان را که یکی از روزهای مهم در شکل گیری امپراتوری ایران بزرگ و امپراتوری زبان فارسی یا زبان ایرانی است، برای نامگذاری روز زبان مادری پیشنهاد می کند. (1).

اوسته کی مقاملاری ایران ممالیکی محروسه سینده کی هر بیر فارس ائتنوسونا باغلی اولمایان و اوخویوب یازمانی بیلن اوخویار و بؤرکونو قاباغینا قویاراق بیر قاضی کیمی بو مسئله اوزره دوشونرسه، اؤز آنا دیلینده یازیب یاراتمانی و اؤز دیلینده دوشونجه و فیکیر یئریتمه نی اؤزو اوچون شرف حئساب ائده رک فارس ایستعمارچیلیغی قارشیسیندا بیرینجی آددیمی گؤتورموش اولار. بو مسئله آذربایجان تورکلری آراسیندا یایقینلاشارسا، فارس ایستعمارچیلیغی تاریخی آذربایجان تورپاقلاریندان کاسا کوزه سینی گؤتوره رک فارس ولایتلرینه گئده رک "کویر لوت و کویر نمک" چؤللرینده کرتنکله و سوسمار کیمی توتک چالماغا یؤنلمه لی اولار . حافظ دئمیشکن: "بشو از نی چون حکایت میکند-- از جدایی ها شکایت می کند"، نظیره اولاراق:

تو نگو آدم شده، از خود انتقاد میکند --- گرسنه نای ندارد تا تَرک عادت بکند.


 
قایناقلار:

*         غلامرضا امانی و باشقا آذربایجان میللی حرکتی آدینا فارسلیق توتساقلاریندا ایشکنجه لره معروض قالان انسانلارا تقدیم اولونور

1                    هیوا مسیح، یک پیشنهاد برای اعلام روز زبان مادری در ایران، روزنامه اعتماد، يكشنبه، 28 مهر 1387 - شماره 1798، صفحه نخست : ضميمه روزانه : ادبيات: http://etemaad.ir/Released/87-07-28/253.htm#118515

1.1              هیوا مسیح، زبان مادری معبد قدسی این روزگار، روزنامک: http://rouznamak.blogfa.com/post-378.aspx

2                    Languages of Iran: http://www.ethnologue.com/show_country.asp?name=Iran

3                     محمد رضا باطنی، فارسی زبانی عقیم: http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2008/06/080602_an-bateni-article.shtml

4                      Ferdinand de Saussure: Grundfragen der allgemeinen Sprachwissenschaft, Berlin, 1931.

 

 

ایشیق سؤنمز، 26.010.2008

 راسیستلیک